برداشت اول


نفسش به شماره افتاد

عرق سرد بر پیشانی اش نشسته

چشمانش را آرام روی هم می گذارد

یادش امد روزی را که زیر کسا نشسته بودند

هر پنج نفرشان باهم.

حاضرین دورتا دورش حلقه زده اند

به سختی لبانش را تکان می دهد

کتاب الله و عترتی و عترتی و عترتی

تکرار کرد و تکرار کرد و تکرار کرد.



برداشت دوم


گریه می کرد

بی امان ، بی وقفه

هق هق نفسش را بند آورده

دستانش کوچک بود

جان بابا را قسم میدهد و مادر را از زمین بلند می کند

مادرش راه خانه را گم کرده

نه که فکر کنی مادرش پیر بوده یا ناتواننه نه مادرش فقط هجده سال داشت

گریه می کرد

بی امان ،بی وقفه

دستان خواهرش می لرزد نمی تواند برادر را آرام کند

همه شنیدند که چه شد اما او دید

که همان صحنه پیرش کرد.در کودکی



برداشت سوم


جگرش را با طشت قسمت می کرد

یاد کوچه افتاد

یاد چادرخاکی،یاد گریه های شبانه ی  پدرش در چاه

خواهرش امد.برادر جان در بدن نداشت



برداشت چهارم


تیرها به تنِ خسته اش نشست

وصیت کرده بود کنار پدربزرگ خاکش کنند

تابوت بر زمین افتاد

یادشان رفته بود که کریم بود



برداشت پنجم


چشمانش سیاهی می بیند

از قتله گاه صدای برادرش می آمد

حروف مقطعه ی خدا روی زمین گرم نینوا افتاده

خواهرش آمد.برادرش جان در بدن نداشت



برداشت ششم


چه خوب فهمیدند عترتی را 

همانی  را که لحظات اخرش هی تکرار کرد و تکرار کرد و تکرار کرد



پ.ن١:

تابوت تیرخورده و یک قبر بی حرم/این هم جواب آنهمه اقایی و کَرَم


پ.ن٢:

به ابی انت و امی که وظیفست.چرا/ همه ی ایل و تبارم به فدایت نشود


پن.ن٣:

دو غم به دلت ماند حضرت مادر! کفن برای حسین و حَرَم برای حسن


پ.ن٤:

آخر از باب الجوادت کربلایی می شوم.

که مرا سوز فراق است و تو گویی که تب است...

بیچاره ما که پیشِ تو از خاک کمتریم...

می گویم از کنار زیارت نرفته ها...

برداشت ,تکرار ,عترتی ,بی ,مادرش ,جان ,تکرار کرد ,کرد و ,و تکرار ,می کرد ,و عترتی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش عمده دستگاه تصفیه آب در شیراز دانلود کتاب متون روان شناسی لیندا لیل همراه ترجمه شرکت حسابداری نگاران گستر سراوان مهرنویس محصولات نانو تعمیرات مبلمان ربات مدیر گروه نلگرام | محافظ گروه | ادمین گروه | مراقب گروه از تو به تو پیچ و رولپلاک نما بدون داربست راپلکو کپ کپ